۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

بایزید بسطامی


بایزید بسطامی


Account npk

ابایزید ......به حج میرفت. و اورا عاد ت بود که در هر شهری در آمدی ،اول ،زیارت مشایخ کردی انگاه کار دیگر .
سید ،به بصره بخدمت درویشی رفت (درویش )گفت که :
یا ابایزید ،به کجا میروی ؟
گفت :به مکه ،به زیارت خانه خدا!
گفت : با تو زاد راه چیست؟
گفت :دویست درم !
گفت :برخیز ،و هفت بار ،گرد من طواف کن ،و آن سیم به من ده!
بایزید برجست ،و سیم بگشاد از میان ،بوسه داد و پیش اونهاد.
درویش گفت :
- آن خانه ی خداست و این دل من هم خانه ی خداست !اما بدان خدایی که خداوند آن خانه است و خداوند این ،تا آن خانه را بنا کرده اند ،در آن خانه ،در نیامده است . و از آن روز که این خانه را بنا کرده ،از این خانه بیرون نشده است !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر